دست مریزاد . اقای رییس ارشاد استان گیلان چی بگم که نگم بهتره....
تو که شدی مسئول تیغ تیزه ممیزی کتاب هیچ معلوم هس که چیه حرف حساب؟ از یه اثر رمان ، حذفیاتت که بی حد و نصاب.
تیغ چرا دادند دیر دستت؟ باید بشه شیرعلی قصاب اسمو رسمت . داستان بلند رو کردیش یه پاراگراف؟
نگرانم اگه داستان کوتاه بدم دستت بهم چی تحویل میدی آخر سال ؟..
جون مادرت ، توی عمرت خوندی چند تا رمان؟ اگه حاجی هستی پس چرا نشستی حوضه ی نشر کتاب ؟ حالا واسه وصف الخطاب ، یه متن بخونی بد نیس؛
تو وجودت نجس می کنه زمین و هوا رو _صورتت سیاه می کنه تموم آینه ها رو _ بکشم مثل تو وسط بازم پای خدا رو ؟ _به گه می کشی تو شعر و کلمه ها رو _ تو کوتاهی با قد خودت می سنجی آدم هارو
با خطکش شکستت می گیری فاصله ها رو. _که از چاله به چاه می بری قافله ها رو _ عفونت لزیجی که می سوزونه لای پارو _ خشم حمق بی عمقی که داره میکنه ما رو _نماد موش و دم و سوراخ و دستی که جارو بسته _تا تو خلصه ای،نعشه از قدرتی و می خندی _منم اونکه می خواد جر بده چرت قصه ها رو _ این یه سیله که آروم نمی شه چشاتو وا کن _ بیبین رد میلیونیه خاشاک و خا ر رو _ بگیر و ببندو بزن و بکش، بدر و بدزد _ بیبین می شه بازم پاک کنی حافظه ها رو ؟
اقای رییس ، گفته بودم گرده زمین ، رسیدیم به هم ،
تو توی فیلم ها بودی و رسوای زمین و زمان و تماشای طینت خبیثت ، با اون تن لختت و جوراب سوارخ ' یه لنگه به پای ، ، با افشای راز کثیفی که اکران بود واسه عموم.
اولش که کارت انکار بود ولی از دوربین های مخفی و فیلم های خلوتت اصرار ، اخرش هم که راه نداشت سعی و تلاش و انکار . اجبار دادی تن به استعفا . تنها رسم و تو و تبار تو سهراب کشی _ زمین چطور از یاد ببره خون واژه های بی گناه رو ؟ _تا وقتی خون توی رگهامه نعره ام بلنده _ تا کی می شه آخه خفه کنی حنجره ها رو ؟ که از هر قطره قلم امثال من ، خون میچکه
_ و این چشمه که بستی و سد کردی راهش ، راکت نمیمونه ، مسیر جدیدی باز میکنه و جاری میشه . چون از چشمه ی عقل خرد و تدبیر جون میگیره .
رییس دو زاری بگو آقا رو
که چنگیز مغول سوزوند هرچی کتاب. چی شد؟ دچار مرگ شد ، اینه حرفه حساب _
کاغذ و قلم یعنی اندیشه. چون نیست باب دل تو ، باس بزنیش از ریشه؟
هرچند داری تیشه به خویش میزنی . ذکر میگی ، دست به ریش میزنی ،
مثل عقرب از عقب نیش میزنی ، حرفاتو روی هوا ، پسو پیش میزنی ، اندیشه ی وطن با کفر می مونه اما نه با ستم _ اقای رییس رفتی کنار از ارشاد ، این اول کاره بشین بشمار حادثه ها رو